چارلز دوهیگ ژورنالیست است و بسیاری از کارهایش در نیویورک تایمز منتشر شده است.
پشت جلد قدرت عادت هم، میتوانیم تحسینِ جیم کالینز از این کتاب را بخوانیم که ما را به خواندن آن تشویق و ترغیب میکند.
هدف کتاب این است که ما را به عادتهای رفتاری حساس کند و بیاموزد که عادتها چگونه سهم مهمی از زندگی ما را در اختیار میگیرند.
همچنین نکات و راهکارهایی برای تغییر عادتها در اختیارمان قرار دهد.
کتاب قدرت عادت به سه بخش اصلی تقسیم شده است:
• عادتهای افراد
• عادتهای سازمانهای موفق
• عادتهای جوامع
ویژگی های کتاب قدرت عادت:
مهمترین ویژگی مثبت کتاب این است که محتوای آن انگیزشی نیست و کاملاً بر اساس مطالعات و بررسیهای واقعی تنظیم شده است. منابع متنوعی در تدوین کتاب به کار گرفته شده و برای تألیف و تدوین آن با صاحبنظران متعددی هم گفتگو شده است.
مهمترین نقطه ضعف کتاب، طولانی بودن آن است. میتوانید فرض کنید مولف با خود قرار گذاشته که حجم کتاب تحت هیچ شرایطی از ۳۰۰ صفحه کمتر نشود و به همین علت پس از اینکه متوجه شده حجم مطالب کتاب ۱۰۰ صفحه بیشتر نمیشود، برای محقق کردن هدف، خود و خواننده را به زحمت انداخته است. به سادگی میتوانید پاراگرافهای متوالی از کتاب را حذف کنید و خواننده هرگز متوجه نشود که کوچکترین تغییری در متن اصلی ایجاد شده است (مثلاً در بخش داستان شرکت آلومینیوم آلکوئا).
مقدمه کتاب قدرت عادت:
ما توسط عادتهایمان کنترل میشویم. اگر این طور نبود و قرار بود تکتک کارهایمان را آگاهانه انجام دهیم، زیر حجم زیاد کارها دوام نمیآوردیم. اما خوشبختانه عادتها به کمک ما میآیند. چارلز دوهیگ، در کتابش «قدرت عادت» نشان میدهد که چطور نیروی عادت را مهار کرده و عادت هایمان را طوری تغییر دهیم که به نفعمان عمل کنند.
«وقتی یک عادت را به اجزایش تقسیم کنید، آن را تحت کنترل خواهید داشت.»
کتاب قدرت عادت، صفحه ۲۰
عادتها سرنوشت ما را میسازند. اغلب مردم آنطور که دلشان میخواهد یا آنطور که میدانند صحیح است زندگی نمیکنند-در خوابیدن و خوردن و کار کردن و بچهداری- و دلیل آن عادتهای افراد هستند. در این کتاب، دوهیگ به ما میآموزد که عادتها قابل تغییر هستند و به محض اینکه متوجه میشویم که عادتها قابل تغییرند، در انتخاب آزاد هستیم.کلید ایجاد یک عادت یا شکستن آن چیزی است که دوهیگ آن را «چرخه عادت» مینامد.
«عادتهای جدید به این ترتیب ایجاد میشوند: ایجاد حلقهای متشکل از یک محرک اولیه، یک عمل یا فعالیت تکراری و یک پاداش؛ به علاوه میل و اشتیاق که این چرخه را به حرکت در میآورد.»
کتاب قدرت عادت، صفحه ۴۹
محرک اولیه، شروعکننده چرخه عادت است. روندهای تکراری در واقع همان عادتها هستند. پاداشها اتفاقات مثبتی هستند که بعد از انجام روندهایی تکراری میافتند.
وقتی برای خود اهدافی تعیین میکنید، باید هم زمان در خود عادتهایی ایجاد کنید که رسیدن به آن اهداف را تضمین کند. اصلا بگذارید اینطور بگوییم: مثلا به جای اینکه با خود قرار بگذارید که از این به بعد بیشتر ورزش میکنم (تعیین هدف)، سعی کنید عادت کنید که هر روز زمان ناهار ۱۵ دقیقه پیادهروی کنید (ایجاد عادت). یا به جای اینکه تصمیم بگیرید وزن کم کنید، تصمیم بگیرید عادت کنید به جای چای شیرین صبحگاهی، چای سبز بخورید. آسانتر میشود، نه؟
عادتهای کاری میزان بهرهوری در کار را تعیین میکنند، عادتهای تغذیهای تعیینکننده میزان سلامت شما هستند و عادتهای ورزشی مشخص میکنند که چه میزان وزن میتوانید کم کنید. به طور کلی، عادتها سبک و کیفیت زندگی هر فرد را رقم میزنند. در واقع، به اعتقاد چارلز دوهیگ، نویسنده کتاب پرفروش «قدرت عادت»، حدود ۴۰ تا ۴۵ درصد فعالیتهای روزانه ما از عادتهایمان تشکیل شده است. این بدان معناست که «اگر عادتهای درستی نداشته باشید، به اهدافتان نمیرسید.»
در بخشهایی از کتاب، تلاش فراوانی شده تا هر چیزی در چارچوب عادت و تغییر عادت توضیح داده شده و تفسیر شود. بسیاری از نکاتی که مولف در بخش عادتهای سازمانی مطرح میکند، در فضای مدیریت به عنوان فرایندهای سازمانی شناخته شده است و اصرار بر اینکه آنها را در ظرفِ برانگیختن و اقدام و پاداش بریزیم، کمی زیرساخت بحث را ضعیف کرده است.
در کل به عنوان یک جمعبندی کلی، این کتاب را حاوی نکات آموزندهی بسیار (البته با تأکید و تکرار فراوان) میدانيم و میتوان آن را به عنوان کتابی مفید و آموزنده مطالعه کرد یا به دیگران هدیه داد. اگر چه باید قبل از خواندن آن با خودمان قرار بگذاریم که قرار است یک کتاب ۳۰۰ صفحهای آموزنده بخوانیم. نه اینکه با ۳۰۰ صفحه متن مرتبط و فشرده دربارهی عادت و تغییر عادت مواجه شویم.