در روز هشتم محرم الحرام بی آبی و تشنگی به کاروان امام حسین "ع" فشار آورده و امام سعی میکند برای رفع تشنگی زنان و کودکان به دیدار عمر بن سعد برود و او را ارشاد کند تا حداقل برای زنان و کودکان آب بیاورند.
عمر بن سعد که حسابی وعده یزید برای حکومت ری چشمانش را کور کرده بود به هیچ صراطی مستقیم نشد و در نهایت امام به وی فرمود : تو حتی دانه ای از گندم کشت شده در ری نخواهی دید چه برسد بر آن سرزمین حکومت کنی.
وقایع روز هشتم محرم
دیدار زید بن حصین همدانی از یاران امام با عمر بن سعد
در کتاب طبری آمده است در روز هشتم محرم زمانی که یک روز از بستن آب بروی امام و یارانش گذشت یکی از اصحاب امام حسین "ع" نزد امام آمد و گفت : یا رسول الله اجازه بدهید با عمر بن سعد حرف بزنم شاید از بستن فرات کوتاه آمد ، امام حسین "ع" هم فرمودند برو .
وقتی زید بن حصین همدانی نزد عمر بن سعد رسید در ابتدا به او سلام نکرد ، عمر بن سعد به همدانی گفت مگر من مسلمان نیستم که مرا سلام نمی دهی ، همدانی به عمر گفت اگر مسلمان بودی آب فراتی که حتی حیوانات در این منطقه از آن می نوشند را بر خاندان رسول الله نمی بستی.
عمر بن سعد وقتی این چنین می شنود حسابی شرمسار می شود و سر به زیر می آورد ، بعد رو به همدانی می کند و می گوید من می دانم که ظلم به خاندان رسول الله حرام و چیزی جز خشم و نفرت خداوند برای من ندارد اما چه کنم که آرزوی حکومت بر ری چشمان مرا کور کرده است.
اما چه کنم که برای رسیدن به آرزویم باید خون حسین بن علی "ع" را بریزم ، البته می دانم که عاقبت این کارم آتش جهنم است ، اما من نمی توانم از حکومت ری بگذرم .
زید بن حصین همدانی نزد امام بازگشت و ماجرا را تعریف کرد و گفت : عمر بن سعد برای بدست آوردن حکومت ری حاضر شده است که در کربلا مقابل شما و خاندان شما بجنگد.
برای مطالعه وقایع هر یک از روزهای محرم روی لینک آن کلیک کنید:
دیدار امام حسین "ع" با عمر بن سعد
امام حسین "ع" پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست که بعداز تاریکی هوا در بین دو سپاه با او دیدار کند.
عمر بن سعد نیز اجابت کرد و با حدودا 25 سوار به دیدار امام آمد ، حسین بن علی "ع" بعداز دیدن عمر از پرسید آیا می خواهی با ما مقاتله کنی ؟؟؟ عمر اما از پاسخ دادن به این سوال طفره رفت.
امام نیز بارها این سوال را پرسید و او هر بار بهانه آورد ، یکبار عمر گفت از ترس اینکه عبیدالله فرزندانم را قتل عام کند ، یکبار دیگر گفت می ترسم که نگذارد در کوفه دیگر زندگی کنم ، بار دیگر گفت از ترس گرفتن املاک و دارایی هایم مجبورم با عبیدالله همکاری کنم و ...
امام حسین "ع" بعداز اینکه دید عمر بن سعد نمی خواهد کوتاه بیاید و حکومت ری چشمان اورا بسته است فرمود ای عمر بن سعد شک نکن عاقبت تو مرگی سخت است و تو حتی نمی توانی گندمی از زمین ری بخوری و عمر با تمسخر گفت مارا جو بس است.
تشنگی در میان زنان و کودکان کاروان امام حسین "ع"
در روایات آمده است که در روز هشتم محرم تشنگی حسابی به امام و یارانش فشار آورده تا جایی که دیگر تاب و توانی برای کودکان و زنان نمانده بود ، امام بعداز اینکه می بیند عرصه خیلی تنگ شده است وسیله ای تیز بر میدارد که بتواند با آن زمین را بکند ، سپس به پشت خیمه ای که زنان و کودکان در آن بودند می رود از پشت خیمه دقیقا 9 قدم بسوی قبله گام بر می دارد به اذن خداوند در آنجا چشمه ای با آب فراوان می جوشد که حسابی باعث شادی و خشنودی اصحاب امام می شود.
زنان و مردان و کودکان تا می توانند از این آب می نوشند و سپس تمام مشک هایشان را پر می کنند.
بعداز این این اتفاق خبر به عبیدالله بن زیاد می رسد که حسین بن علی چاه حفر کرده و آب برای نوشیدن خود و اصحابش دارد ، عبیدالله بن زیاد نیز با شدت و عصبانیت نامه ای برای عمر بن سعد پیک می کند و به او می گوید کجای کاری که حسین بن علی چاه می کند و سیراب است ، هر چه می توانی عرصه را بر حسین و یارانش تنگ کن که او نتواند دیگر آبی برای نوشیدن پیدا کند.
