یکی از مهمترین دوره های زندگی هر فرد که با بحران ها و مسائل زیادی همراه است، دوران نوجوانی است؛ مهمترین جنبه تحولی این دوران، دوره ای است که با شکل گیری و تثبیت هویت همراه است. هویت، ابعاد مختلفی دارد که یکی از مهمترین آن ها، هویت جنسیتی است. آنچه حائز اهمیت است این است که در این دوران، پایه و اساس نوجوانی سالم و انسجام هویت و به ویژه هویت جنسیتی، از وضعیت دوران کودکی فرد نشأت می گیرد؛ به عبارتی دیگر، درست است که فرآیند هویت یابی در دوران نوجوانی شکل می گیرد، اما پایه و مبنای آن در دوران کودکی و توسط والدین نوجوان پایه ریزی می شود.
یافته ها نشان می دهند که نقش والدین در ایجاد و همچنین تثبیت فرآیند هویت یابی نوجوان و به ویژه هویت جنسی او، نقشی مهم و اساسی است؛ بدین ترتیب که، والدین می توانند با ارائه اطلاعات مناسب و تربیت صحیح جنسی فرزندان خود، از بروز اختلالاتی در این زمینه، همچون اختلال هویت جنسی، جلوگیری کرده و موجبات رشد و تعالی فکری و جسمی فرزندانشان را فراهم کنند.
اگر والدین به پرسش ها و کنجکاوی های کودکان واکنش های مناسب، طبیعی و متناسب با ظرفیت و ادراک شناختی آنها- به دور از مخفی کاری و سرکوب- داشته باشند، خطر منحرف شدن ذهن کودکان نسبت به مسائل جنسی، کاهش می یابد. چرا که کنجکاوی کودک در ابتدا صرفا جنبه شناختی دارد. اما اگر برخورد والدین با سرکوب و ممنوعیت همراه شود، ممکن است این کنجکاوی معمولی و شناختی، جنبه جنسی پیدا کرده و نهایتا زمینه های انحراف اخلاقی را در آنها به دنبال داشته باشد.
از اولین سال های رشد فرزندان، والدین همواره با مسائل مربوط به جنسیت فرزندان و برخورد آنها با این مسئله و همچنین سؤالاتی که از سوی آنها مطرح می شود، مواجه می شوند، به طوری که بسیاری از والدین همواره با این نگرانی روبه رو هستند که چه مسائلی را باید با آنها مطرح کنند و پاسخ سؤالات آنها را به چه صورت و تا چه حد روشن، ارائه کنند. برخورد مناسب با این مسئله در سطح وسیعتر به سلامت جامعه مرتبط می شود. چرا که امروزه یکی از معضلات بسیاری از جوامع مشکل برخورد با مسائل جنسی است.
کودکان از آغاز تولد دارای نوعی کنجکاوی نسبت به مسائل محیط و از جمله نسبت به بدن خود هستند، آگاهی و کنجکاوی شدید آنها نسبت به کارکردهای بدنشان از نوپایی آغاز می شود و تا دوران بلوغ ادامه می یابد. کودکان نیز مانند نوجوانان باید به منابع اطلاعاتی قابل اعتماد دسترسی داشته باشند، چه درون خانواده و چه دیگر منابع موجود در جامعه. کودکان علاوه بر دانش زیست شناختی، به آموزش درباره روابط انسانی هم نیاز دارند.
چنانچه کودکان این اطلاعات لازم را از منابع سالمی مانند خانواده یا مراجع صحیح آنان در جامعه دریافت نکنند، از آنجا که کنجکاوی بخش لاینفک وجود آنهاست، به دنبال منابع دیگری از جمله دوستان و اینترنت و… برای کسب اطلاعات می روند و چه بسا این منابع، صلاحیت لازم را نداشته و اطلاعات غلط و نامناسبی در اختیار آنها قرار دهند. پس بهتر است این آموزش در خانواده و به صورت صحیح صورت بپذیرد.
یکی از روش های حفظ سلامت جنسی کودکان، آموزش مفاهیم خصوصی و سری به آنان است. باید به کودکان از همان سنین پائین آموخت که برای اشاره به اعضای جنسی خود از عبارت: «اعضای خصوصی بدن» استفاده کنند. یکی از کارهای مهم والدین این است که سطح شرم را در کودکان روبه رشد خود در سطحی نگهدارند که وقتی بچه ها به اطلاعات نیاز داشتند، نه والدین و نه کودکان نسبت به پرسش در این باره بی میل نباشند.
لحظه های مناسب آموزش، موقعیت هایی هستند که در طی زندگی روزمره ما رخ می دهند و به صورت فتح بابی برای گفت وگوی بیشتر درباره موضوع جنسیت عمل می کنند. یک روانشناس با تأکید بر دوران نوجوانی در چگونگی شکلگیری هویت جنسی افراد می گوید:«در صورت بروز اختلال هویت جنسی، فرد مایل است در کالبد جنس مقابل باشد و حتی در شدیدترین حالت مایل به تغییر جنسیت میشود.»
نقش والدین در یافتن هویت جنسی کودکان از نظر علم روانشناسی
«گوهریسنا انزانی» روانشناس، با اشاره به اینکه به طور معمول مختصات جنس و جنسیت هماهنگ هستند، ادامه می دهد:«اما گاهی اوقات ناسازگاریهایی بین این دو رخ میدهد که باعث مشکلات عدیدهای برای نوجوانان در هویتیابی جنسی میشود. طی سالهای اخیر بیشتر شاهد نوجوانانی بودهایم که تمایلی به جنسیت خود ندارند و مایل هستند با تغییر جنسیت یا حتی نشان دادن رفتارهایی متضاد با جنس خود نارضایتی خود را از جنسیتشان بیان کنند. در این مورد خانوادهها مهمترین نقش تربیتی و آموزشی را ایفا میکنند، چراکه نهاد خانواده، اساسیترین و مهمترین محیط هویتیابی، به ویژه هویتیابی جنسی است.»
او با تاکید بر اینکه تجارب والدین بر رشد هویت جنسی پایدار فرزندان مؤثر است، گفت:« نوع ارتباط والدین در چگونگی شکلگیری هویت فرزندان به ویژه هویت جنسی آنها نقش بسیار پیچیده و مهمی دارد؛ نوجوانانی که بحران هویت دارند، معمولا از جانب والدین خود طرد شدهاند و دچار مشکل هویت جنسی میشوند. آنها از جنسیت خود ناراضی هستند و معمولاً تعارضهایی در مثلث «اُدیپال» را تجربه میکنند. این به آن معناست که هر چیزی که در محبت طفل نسبت به والد جنس مقابل و همانند سازی با والد جنس خودی تداخل ایحاد کند، با رشد طبیعی هویت جنسی او نیز تداخل خواهد داشت.»
انزانی با بیان اینکه هویت جنسی اکثر افراد تا سن ۳ تا ۴ سالگی ایجاد میشود و معمولا با جنسیت زیستی فرد هماهنگی دارد، اظهار کرد:« این درحالیست که در اختلال هویت جنسی، فرد مایل است در کالبد جنس مقابل باشد و حتی در شدیدترین حالت مایل به تغییر جنسیت مییابد. پژوهشها نشان میدهد مادرانی که هویت زنانه خود را نپذیرفتهاند، دختر بودن را باعث درد و رنج میدانند، بیشتر قدرت مردانه از خود نشان دهند، مایل به پسردار شدن دارند، در خانواده خود بابت این که دختر هستند مورد سرزنش قرار گرفتهاند، بیشتر احتمال دارد فرزند دخترشان را به نشان دادن رفتارهایی از جنس مخالف تشویق کنند و وقتی فرزند دختر برای انجام رفتارهای پسرانه از سوی مادر که مهمترین فرد زندگی است تأیید بگیرد، قطعاً این رفتار به شکل عادت درآمده و تغییر آن بسیار مشکل میشود.»
او با اشاره به اینکه در سن ۳ تا ۷ سالگی، برای هر کودک والد غیر هم جنس پراهمیت میشود، تصریح کرد:«اگر دختران با پدر خود همانندسازی کنند، احتمال بیشتری دارد که به رفتارهای مردانه اقدام کنند. در این حالت مایل به بودن کنار پدر هستند، علاقه شدیدی به فعالیتها و ورزشهای مردانه دارند، مادر را تحقیر میکنند و در کل رفتارهای پسرانهتری از خود بروز میدهند. همچنین وقتی پسرها با مادر خود همانندسازی کنند رفتارهای زنانهتری از خود بروز میدهند؛ مثلاً ممکن است موهای خود را بلند کنند. در سن ۸ تا ۷ سالگی علاقه به لاک زدن داشته باشند، از دیدن کارتونهای دخترانه بیشتر لذت ببرند و نتوانند مسئولیت پذیریهای متناسب با جنس خود را بیاموزند. براساس بررسیهای انجام شده، چنانچه در محدوده هویتیابی جنسی، پسران با مادر خود همانندسازی کنند، پدر نقش پررنگ و فعالی نداشته باشد، امکان برقراری ارتباط عاطفی قوی بین پدر و پسر میسر نباشد، پدر جایگاه متناسبی در منزل نداشته یا فوت کرده یا طلاق گرفته باشد و فرزند صرفأ با مادر زندگی کند، در این حالت احتمال بیشتری دارد که فرزند پسر به رفتارهای متناسب با جنسیت زنانه گرایش پیدا کند.»