دایانا در ساعت ۷:۴۵ عصر در تاریخ ۱ ژوئیه ۱۹۶۱ در شهر کوچک ساندرینگهام در منطقهٔ نورفک به دنیا آمد.
او چهارمین فرزند از بین پنج فرزند ویسکنت و ویسکنتس آلتروپ بود. اسپنسرها از خاندانهای قدیمی و بسیار مهم بریتانیا هستند که نسلهای متمادی با خاندان سلطنتی رابطه نزدیک داشتند. آنها امیدوار بودند که پسری متولد شود تا نسل خانواده را ادامه دهد و به همین علت تا یک هفته نامی برای بچه انتخاب نشد، تا این که آنها «دایانا فرانسس» را از روی اسم «دایانا راسل، دوشس بدفورد»، که از خویشاوندان گذشته آنها بود، و همچنین از روی اسم مادر دایانا، «فرانسس روچه»، برداشتند.
دایانا در کلیسای سنت ماری مگدالنه غسل تعمید داده شد. او دو خواهر بزرگتر و یک برادر کوچکتر به نامهای سارا، جین و چارلز داشت. او همچنین برادری نوزاد به نام جان داشت که حدود یک سال قبل از تولد او فوت کرده بود. میل برای داشتن یک وارث، اجباری به ازدواج اسپنسرها اضافه کرد و بر طبق گزارشها لِیدی آلتروپ به کلینیک رفته بود تا علت «مشکل» را مشخص کند.
این رفتارها به وسیله برادر کوچکتر دایانا، «تحقیر آمیز» خوانده شد، و بعدها چنین گفت: «آن دوران بسیار برای والدینم وحشتناک بود و علت طلاقشان شد و فکر نمیکنم آنها هیچ وقت با این مسئله کنار آمده باشند». دایانا در پارک هاوس بزرگ شد، جایی که به خانه سندرینگهام نزدیک بود.
دایانا هشت سال داشت که پدر و مادرش، به خاطر خیانت مادر وی با فردی به نام «پیتر شاند کید» (ناپدری آینده دایانا)، از هم طلاق گرفتند. اندرو مورتون در کتابی که درباره زندگی دایانا نوشته این طور میآورد که: دایانا زمانی را که لرد آلتروپ داشت چمدانها را در ماشین میگذاشت به خاطر داشت و بعد از آن لیدی آلتروپ در ماشین نشست و آنها از دروازه پارک هاوس خارج شدند. دایانا در زمان جدایی والدین، به همراه مادرش در لندن زندگی کرد، اما در تعطیلات کریسمس، لرد آلتروپ به همسر سابقش اجازه بازگشت با دایانا را نداد. مدت کمی بعد از آن، لرد آلتروپ سرپرستی دایانا را با کمک مادرزن سابقش، «لیدی فِرموی»، برنده شد. دایانا ابتدا در مدرسهای نزدیک نورفولک تحصیل کرد و سپس به یک مدرسه شبانهروزی در کنت فرستاده شد. در ۱۹۷۳، لرد آلتروپ رابطهای را با «راینه، کنتس دارتموث» آغاز نمود. دایانا سپس با نام «لِیدی دایانا اسپنسر» شناخته شد، زمانی که پدرش در سال ۱۹۷۵ لقب «اِرل اسپنسر» را دریافت نمود. لیدی دارتموث، نامحبوب و نامهربان در نظر دایانا، با لرد اسپنسر در لندن در تاریخ ۱۴ ژوئیهٔ ۱۹۷۶ ازدواج نمود. دایانا همیشه به عنوان آدمی کمرو در دوران رشدش شناخته شده ولی او هم در رقص و هم در آواز بسیار استعداد داشت. او همچنین با کودکان بسیار مهربان و صبور بود.
پس از اتمام تحصیلات در سوئیس، دایانا به لندن بازگشت. او کار با کودکان را آغاز نمود و به عنوان یک پرستار بچه در مدرسه جوانان انگلستان شروع به کار کرد. ظاهراً دایانا با شاهزادگان اندرو و ادوارد (برادران کوچکتر چارلز)، آن همان زمانی که خانواده اش پارک هاوس را، که یکی از داراییهای ملکه در سندینگهام است را در اختیار داشتند، بازی میکرده است.
در ۱۹۶۸، دایانا به یک مدرسه شبانهروزی دخترانه فرستاده شد. زمانی که جوان بود، به یک مدرسه محلی عمومی رفت. آنجا در زمینه تحصیلات، استعدادی از خود نشان نداد و سپس به مدرسهای در کنت فرستاده شد که آن جا هم به عنوان دانش آموزی ضعیف شناخته شد و پس از تلاشی بیهوده، دوباره همهٔ درسها را رد شد. هر چند او استعدادی ویژه در موسیقی، به عنوان یک پیانیست تمام عیار، از خودش نشان داد. این حضور برجسته او در این زمینه، باعث دریافت جوایزی به وسیلهٔ او شد. در ۱۹۷۷، او کنت را به قصد تحصیل در یک مدرسهٔ تکمیلی دختران در سوئیس ترک کرد. حدوداً آن زمان بود که شوهر آینده اش را که درگیر رابطهای با خواهر بزرگترش، سارا، بود برای اولین بار ملاقات کرد. دایانا همچنین در شنا و غواصی خوش درخشید و بعد از آن به یک مربی باله در بالهٔ سلطنتی مبدل شد. سپس برای مدتی طولانی به باله پرداخت اما با افزایش سن، قد نسبتاً بلندش برای این کار مناسب دیده نشد.
دایانا در ۱۹۷۸ به لندن آمد و از آن جایی که مادرش بیشتر سال را در اسکاتلند بود، دایانا برای زندگی به آپارتمان مادرش در لندن رفت. کمی بعد از آن، آپارتمانی به قیمت پنجاه هزار پوند برای او، به عنوان هدیه تولد هجده سالگی، در منطقهٔ کالهِرن خریده شد.
او تا سال ۱۹۸۱ با سه تن از دوستانش در آن آپارتمان زندگی کرد. او در لندن، بنا به درخواست مادرش، پختوپز پیشرفته را آموخت در حالی که هیچ وقت یک آشپز زرنگ و خبره نشد و به جای آن مربی رقص برای جوانان شد، تا زمانی که بر اثر یک حادثه در هنگام اسکی، سه ماه شغلش را رها کرد. سپس یک کار به عنوان دستیار گروه بازی در یک مدرسه پیدا کرد و کارهایی مانند نظافت را برای خواهرش سارا و بسیاری از دوستانش انجام داد و همچنین به عنوان میزبان و مهماندار در مهمانیها کار کرد. دایانا همچنین مدتی به عنوان پرستار بچه، برای یک خانواده آمریکایی که در لندن زندگی میکردند، کار کرد.
شاهزاده چارلز در گذشته با خواهر بزرگتر دایانا، یعنی سارا، ارتباط داشت و پس از آن در اوایل سی سالگی تحت فشار شدید برای ازدواج قرار گرفته بود.
شاهزاده ولز سالهای متمادی با لِیدی دایانا آشنایی داشت، اما برای اولین بار در تابستان ۱۹۸۰ بهطور جدی و به عنوان عروس خودش به او نگریست. در آن زمان آنها در یک آخر هفته در دهکدهای مهمان بودند و با هم بازی چوگان تماشا کردند. این رابطه مدتی ادامه یافت تا جایی که چارلز، دایانا را برای مسافرت با کشتی در یک آخر هفته دعوت نمود. سپس او را به قلعه بالمورال (مقر خاندان سلطنتی در اسکاتلند) دعوت کرد تا با خانواده اش ملاقات کند. دایانا به وسیله ملکه الیزابت دوم، شاهزاده فیلیپ، دوک ادینبرا و الیزابت، شهبانوی مادر مورد خوش آمد گویی واقع شد. سرانجام آنها به لندن بازگشتند و شاهزاده در ۶ فوریه ۱۹۸۱، از وی خواستگاری نمود که با جواب مثبت از جانب دایانا همراه شد، اما مراسم نامزدی برای چند هفته بعد مخفی نگاه داشته شد.
نامزدی آنها در ۲۴ فوریه ۱۹۸۱ رسماً اعلام شد و بعد از آن لِیدی دایانا حلقهای سی هزار پوندی (نود و چهارهزار و هشتصد پوند به قیمت امروز) با ۱۴ الماس بسیار زیبا در اطراف و یک یاقوت کبود ۱۲ قیراطی بیضی شکل در وسط که در طلای سفید ۱۸قیراطی واقع شده بود و شبیه حلقه مادر خودش بود را انتخاب نمود. حلقه در آن زمان به وسیله جواهرساز سلطنتی ساخته شد ولی غیرمعمول برای یک عضو خاندان سلطنتی، حلقه کاملاً منحصربهفرد نبود و مشابه آن در کلکسیون جواهرسازان سلطنتی وجود داشت. حلقه بعدها و در سال ۲۰۱۰ به عنوان حلقه نامزدی کاترین میدلتون مورد استفاده قرار گرفت. همچنین از این حلقه، نسخههای مشابه بسیاری در سراسر جهان ساخته شد.
دایانای بیست ساله با ازدواجش با شاهزاده چارلز در تاریخ ۲۹ ژوئیه ۱۹۸۱ در کلیسای جامع سنت پل شاهدخت ولز شد. علت انتخاب سنت پل به جای کلیسای وستمینستر به خاطر فضای بیشتر بود که مناسب تعداد زیاد مهمانها باشد و این ازدواج هم ازدواجی «شاه و پریان» مانند تلقی شد و با تماشای عدهای نزدیک به هفتصد و پنجاه میلیون از پای تلویزیون و صف کشیدن ششصد هزار نفر در بیرون کلیسا و خیابانها همراه گردید. در محراب کلیسا، دایانا تصادفا ترتیب دو نام اول چارلز را اشتباه کرد و به جای «چارلز فیلیپ»، «فیلیپ چارلز» آرتور جرج را به زبان آورد. او همچنین در ادامه سوگند، عبارت «اطاعت از همسر» را بر زبان نیاورد که به درخواست خودشان این رسم را کنار گذاشتند و در آن زمان نقدهایی در این زمینه صورت گرفت. دایانا در مراسم، لباسی به ارزش نه هزار پوند بر تن کرد که از دنبالهای به طول بیست و پنج فوت (هشت متر) برخوردار بود.
شاهزاده و شاهدخت ولز بخشی از ماه عسلشان را در خانه خانواده مونتباتن (خانواده پدری چارلز) در همپشر گذراندند و سپس با پروازی به نزدیکی جبل طارق رفتند تا در آن جا به کشتی بریتانیا بپیوندند و طی یک سفر دریایی دوازده روزه از دریای مدیترانه و مصر دیدن کنند. آنها همچنین از تونس، ساردنی و یونان نیز دیدن کردند و در آخر با یک توقف کوتاه در بالمورال، ماه عسل خود را به پایان رساندند.
پس از شاهدخت ولز شدن، دایانا بهطور خودکار به سومین زن عالی رتبه بریتانیا (پس از ملکه و ملکه مادر) مبدل شد و به عنوان چهارمین یا پنجمین شخص در رتبهبندی سایر قلمروهای همسود پس از ملکه، دوک ادینبرا، ملکه مادر و شاهزاده ولز در نظر گرفته شد. پس از چند سال، ملکه به دایانا نشانهای سلطنتی مختلف را برای واضح کردن عضویت او در خاندان سلطنتی اهدا نمود. نیمتاجهای مختلف به او هدیه کرد و مدال عضویت در خاندان سلطنتی الیزابت دوم را به او اعطا نمود.
شاهزاده چارلز، شاهزاده ولز بود و دایانا با ازدواج با او لقب شاهدخت ولز را دریافت کرد و عملاً به عضویت خانواده سلطنتی درآمد. وی در سالهای بعد در بسیاری از برنامههای داخلی و خارجی شرکت کرد و همراه با شاهزاده چارلز یا به تنهایی به بسیاری از کشورهای جهان به ویژه قلمروهای همسود سفر کرد.
شهرت و محبوبیت دایانا و چارلز باعث شد تا کوچکترین کارهای آنان نیز توسط رسانهها و پاپاراتزیها پوشش داده شود و بسیاری از مسائل خصوصی آنان در مطبوعات منعکس گردد. از جمله آنان روابط عاشقانه که چارلز پیش از زندگی با دایانا داشت. در تمام این سالها دایانا و چارلز از خبرسازترین افراد پادشاهی متحده بودند.
این دو از سال ۱۹۹۲ جدای از هم زندگی کردند اما سرپرستی فرزندانشان را به صورت مشترک برعهده داشتند. در همین حال چارلز نیز مجددا رابطهاش را با کامیلا آغاز کرد و بعدها هم به داشتن رابطه عاشقانه با کامیلا اعتراف نمود. پرنسس دایانا در سال ۱۹۹۵ در یک برنامه تلویزیونی در بیبیسی پرده از نگرانیها و مشکلات درونی خانواده برداشت و از فشارهای رسانهای و اجتماعی که بر وی بود گلایه کرد. وی علت به وجود آمدن این مشکلات را کامیلا پارکر بیان کرد و گفت که در این ازدواج سه نفر حضور داشتند.
وی همچنین چارلز را در مورد این مسئله مقصر دانست. به همین خاطر کامیلا از شوهرش جدا شد. این موجب دشمنی بیشتر دایانا و کامیلا شد و سرانجام کتابی با عنوان دایانا: داستان واقعی اش منتشر گردید که در آن به بدگویی و روابط عاشقانه و مشکلات زندگی این دو نفر پرداخته شده بود و به دنبال آن ماجرای رسوایی کامیلا که شامل نوارهایی از مکالمه عاشقانه چارلز و کامیلا بود به بیرون درز پیدا کرد. دایانا خود درگیر رابطه عاشقانهای با جیمز هیوئیت شده بود. سرانجام دایانا و چارلز در ۲۸ اوت ۱۹۹۶ با پیشنهاد ملکه رسما از هم طلاق گرفتند. با این کار عنوان سلطنتی دایانا قدری پائین آمد اما چون وی مادر دو تن از شاهزادگان بود تا آخر عمر به عنوان یکی از اعضای خانواده سلطنتی باقیماند و لقب پرنسس ولز را حفظ کرد.
دایانا در اواخر عمرش تصمیم به ازدواج دوباره گرفته بود. کسی که وی میخواست با او ازدواج کند دودی الفاید نام داشت. این خبر حتی از ماجرای رابطه دوباره چارلز و کامیلا داغتر بود زیرا اگر این ازدواج صورت میگرفت دایانا القاب سلطنتی اش را از دست میداد و دیگر عضو خانواده سلطنتی محسوب نمیشد. هر چند که این ازدواج هیچ وقت صورت نگرفت زیرا در ۳۱ اوت ۱۹۹۷، دایانا در یک تصادف شدید رانندگی درگذشت. وی آن شب به همراه نامزدش دودی الفاید و رانندهاش برای فرار از دست عکاسان از در پشتی هتل خارج شد و قصد خروج از پاریس را داشت.
آنها در یک بنز لیموزین در تونلی در پاریس مشغول به حرکت بودند که ماشینشان به دلیل سرعت زیاد و عدم کنترل راننده با دیواره تونل آلما پاریس برخورد کرد و راننده و الفاید به سرعت جان باختند. بعد از تصادف به نظر نمیآمد دایانا صدمهای جدی دیده باشد اما وی یک بار در آمبولانس دچار حمله قلبی شد و در بیمارستان هم بر اثر خونریزی ریوی و مغزی درگذشت.
تنها کسی که در این میان جان سالم به در برد محافظ شخصی دایانا بود. بعدها معلوم شد که نه دایانا و نه الفاید هیچکدام کمربند ایمنی نبسته بودند. همچنین گفته شد که راننده سه برابر بیشتر از اندازه مجاز نوشیدنی الکلی مصرف کرده بود. پدر دودی، اسپانسر فیلم قتل غیرقانونی شد که در آن نیمه تاریک مرگ پرنسس دایانا و پسرش نمایش داده شده است.
بعد از مرگ دایانا، چارلز به همراه خواهران و برادر دایانا برای آوردن بدن او از لندن به پاریس سفر کردند. بعد از بازگشت مراسمی رسمی برای دایانا برپا شد.
هرچند شاهدخت دایانا به هنر علاقه داشت اما عمده شهرت وی بخاطر فعالیتهای عامالمنفعه و اجتماعی است. وی با تأسیس یا همکاری با چندین مؤسسه خیریه، به مدرسه سازی، خانهسازی و کمک به بینوایان و دردمندان پرداخت. وی کمکهای شایان توجهی به جذامیان، مبتلایان به ایدز و آسیب دیدگان از مین در کشور آنگولا انجام داد. وی در سفر به مناطق بحران زده و محروم مانند آفریقا و بوسنی و هرزگوین با جدیت به دلگرمی دادن به محرومان و آسیب دیدگان پرداخت و با کسانی چون نلسون ماندلا، مایکل جکسون و مادر ترزا دیدار کرد.
علاوه بر این وی به عنوان همسر ولیعهد او را در سفرهای کاری همراهی میکرد. او با چارلز به کشورهای ایالات متحده، کانادا، ایتالیا، قلمروهای همسود و برخی از کشورهای آفریقایی و آسیایی سفر کرد. او همچنین برخی از سفرهای خود را به تنهایی انجام میداد و از بیمارستانها و مکانهای عمومی بازدید میکرد. همچنین وی به عنوان همسر ولیعهد از وظایف ویژهای نیز برخوردار بود.
دایانا در سال ۱۹۸۷ در ملأ عام دست یک مبتلا به ایدز را گرفت تا به این طریق از آنان حمایت کند. بعدها وی با مبتلایان به جذام نیز چنین تماسهایی داشت.
بلافاصله بعد از تصادف عکاسان زیادی سر رسیدند و از صحنه عکسبرداری کردند اما پلیس دوربینهای آنها را ضبط کرد.
در سال ۲۰۰۶ یک مجله ایتالیایی بنام چی برای نخستین بار عکسهایی از تصادف دایانا را چاپ کرد که با اعتراض انگلیسیها مواجه شد.
در سال ۲۰۱۳ فیلمی از دوسال آخر زندگی وی با بازی نائومی واتس ساخته شد.
از سال ۱۹۸۸ برای ترور شخصیتی وی به او تهمت داشتن روابط نامشروع با مردان مختلف زده شد است.
پس از آشنایی پرنسس دایانا و دودی برخی میگفتند او از دودی الفاید حامله است تا از محبوبیت او بکاهند اما آزمایشهای انجام شده پس از مرگ پرنسس دایانا تمام حرف ها را تکذیب میکند.