کسی چه میداند شاید باید دیر یا زود منتظر تقابل آلمان و فرانسه و انگلیس و سایر کشورهای اروپایی در مقابل هم باشیم. شاید کم کم صدای سم اسبان جنگی را حس کنیم. شاید قرار است قاره سبز بار دیگر قرمز شود.
به نقل از گزارش نامه نیوز، نامه نیوز، انگلیس از اتحادیه اروپا خارج میشود. این جمله ای است که امروز بیش از هر زمان دیگری به واقعیت نزدیک تر شده است. بوریس جانسون نخستوزیر انگلیس روز جمعه توافقنامه نهایی برگزیت را که ساعاتی پیش به امضای اورزلا فن درلاین رئیس کمیسیون اروپا و شارل میشل رئیس شورای اروپا رسیده بود، امضا کرد تا کشورش رسماً در آستانه خروج از اتحادیه اروپا قرار گیرد.
بوریس جانسون با انتشار عکس سلفی از امضای توافقنامه برگزیت در توییتر اعلام کرد: "با احترام به حکم دموکراتیک مردم بریتانیا توافقنامه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را روز ۳۱ ژانویه امضا کردم. امضای این توافقنامه گویای فصلی جدید در تاریخ کشور بریتانیا است. امضای این توافقنامه ، لحظه فوقالعاده ایی برای مردم است و این رخداد به چندین سال بحث و تفرقه خاتمه میدهد. دولت بریتانیا میتواند بر بهبود خدمات، خلق فرصتهای بیشتر و بالفعل کردن ظرفیت ها و نیز بازسازی رابطه با اتحادیه اروپا تمرکز کند."
توافق برگزیت روز چهارشنبه پس از مدتها بحث و جدل به تصویب پارلمان انگلیس نیز رسیده و روز پنجشنبه نیز ملکه انگلیس آن را تأیید کرده بود.
به دنبال پیروزی قاطعانه حزب محافظهکار (به رهبری جانسون) در انتخابات پارلمانی انگلیس در واپسین روزهای سال گذشته میلادی، مجلس عوام خروج این کشور از اتحادیه اروپا در روز 31 ژانویه و طرح نخستوزیر برای برگزیت را تصویب کرد.
اما برگزیت چیست و چه نتایجی میتواند برای دنیا و اروپا داشته باشد.
برگزیت؛ بریتانیایی که راهش را کج کرد
برگزیت معنی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به خروج آتی بریتانیا از اتحادیه اروپا اشاره دارد. در پی یک همهپرسی در سال ۲۰۱۶ برای خروج، حکومت بریتانیا اعلام کرد طی چند سال رویه رسمی برای خروج را آغاز خواهد کرد.
خروج از اتحادیه هدفی سیاسی بودهاست که از سوی افراد، گروههای مدافع، و احزاب سیاسی در بریتانیا از زمان پیوستن آن به اتحادیه اروپا در سال ۱۹۷۳ پی گرفته شدهاست. خروج از اتحادیه اروپا طبق معاهده اتحادیه اروپا از حقوق کشورهای عضو فهرست کشورهای عضو اتحادیه اروپا آن است.
نتیجه برگزیت؛ ملی گرایی، تقابل و شاید جنگ بزرگ اروپایی
آنچه واضح به نظر میرسد این است که اروپا بعد از خروج رسمی انگلیس از اتحادیه رسما وارد دوره جدیدی میشود. دوره ای که بی شباهت به سالهای انتهایی قرن 19 و دوران مشهور به صلح مسلح نیست. نباید فراموش کرد که اروپا در طول قرون متمادی به علت حوادث مختلف و تصمیمات گوناگون به شکل فعلی درآمده است. قاره سبز پس از نابودی امپراتوری روم غربی شاهد هجوم اقوام مختلف بود. کلیسا و مسیحیت این بافت جدید و متنوع را وحدت داد و در طول هزاره قرون وسطی توانست این کل ناهمگن را متحد نگه دارد. بعد از زوال کلیسا و اوج گیری ملی گرایی در قرن 15 و 16 اروپا شکل جدیدی به خود گرفت. از کشمکش ملتها و پادشاهیها چند حکومت و ملت قدرتمند به وجود آمدند که توانستند بر اروپا تسلط بیابند. ابتدا اسپانیا و پرتغال توانستند به قدرت اول اروپا تبدیل شده و سایر کشورها را در تسلط خود داشته باشند؛ سپس بریتانیا وارد معرکه شد. البته انگلیسیها ترجیح دادند که به استعمار کشورهای بیرون اروپا بپردازند و کمتر در مسائل داخلی اروپا دخالت میکردند اما به هر حال، هر بار دخالت آنها در مسائل داخل اروپا باعث شکل گیری تغییرات گسترده ای در خاک قاره سبز میشد.
با زوال خاندان هاپسبورگ اسپانیا و قدرت گیری انگلیس عصر الیزابت، فرانسه هم توانست قدرت گرفته و وارد بازی تاج و تخت شود. در طول دو سه قرن، اروپا شاهد رقابت دو قدرت اصلی یعنی انگلیس و فرانسه و متحدینشان بود. در این میان، هر از چندگاهی مدعیان دیگری نیز بر میخواستند. پروس عصر فردریک، اتریش و روسیه از جمله این قدرتها بودند که هر یک باعث ایجاد جنگها و تنشهای بسیاری در اروپا شدند. اما آنچه تا قرن 19 ثابت بود زعامت فرانسه و بریتانیا در اروپا و بیرون خاکش بود.
این دو کشور در عین درگیری به خصوص در قرن 19 با هم به نوعی توافق رسیدند. انگلیس بیشتر بر بیرون قاره تمرکز کرد و فرانسه بیشتر توجهش را معطوف به داخل قاره کرد. یک اتفاق در قرن 19 این تقسیم بندی را به هم زد. شکل گیری آلمان قدرتمند توسط بیسمارک، یک رقیب قلدر را وارد میدان کرد. حالا اروپا و جهان یک مدعی جدید به خود میدید. آلمان شطرنج انگلیس و فرانسه را به هم زد و بازی جدید خود را طرح انداخت. نتیجه این بازی جدید چه بود؟ دو جنگ جهانی بزرگ و کشته شدن 50میلیون انسان.
با پایان جنگ دوم جهانی و دو قطبی شدن دنیا، اروپای غربی و مرکزی عملا در جبهه غرب و آمریکا قرار گرفتند. با نابودی شوروی عمده قسمتهای شرق اروپا هم به این ائتلاف پیوستند. حالا اروپای متحد تحت زعامت آمریکا به حیات خود ادامه میداد.
این تاریخچه مختصر به خوبی نشان میدهد که جدایی انگلیس از اتحادیه چقدر میتواند برای اروپا خطرناک باشد. کافی است این حادثه را با افزایش گرایش اروپاییها به احزاب ملی گرا و راست افراطی جمع کنید(در این باره اینجا بخوانید) تا به عمق خطر پی ببرید. انگلیسی که همیشه یک پای اختلاف اروپا بوده اند. حالا این عنصر خطرناک و قدرتمند بار دیگر در مقابل اروپا قرار میگیرد. از طرف دیگر، کشورهای دیگر اتحادیه نیز مانند یک بمب در حال انفجار هستند. راستها در آلمان، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه، بلژیک، هلند و... قدرت گرفته و با وعده های عوام فریبانه هر روز کرسیهای بیشتری در مجالس داخلی و اتحادیه اروپا به دست میآورند.
کسی چه میداند اما با شدت گیری چنین روندی شاید باید دیر یا زود منتظر تقابل آلمان و فرانسه و انگلیس و سایر کشورهای اروپایی در مقابل هم باشیم. شاید کم کم صدای سم اسبان جنگی را حس کنیم. شاید قرار است قاره سبز بار دیگر قرمز شود.
منبع: خبر فوری